سوما

پارت‌اول🔮)

برای خواندن داستان به ادامه مطلب بروید🔮)

فلش‌بالای‌پست🔮)

نظراتتون رو بگید🔮)

معرفی:

تَق..... تَق
دوباره‌پله‌های‌مدرسه‌رو پایین‌میام مثل تمام‌روز‌ها‌ولی‌اینباراینکاروبرای‌اخرین بار. 
خیلی‌دوست‌دارم این روز مثل همیشه دروغ تموم شه..
نیاز‌به‌استراحت‌دارم ...هعیی
تموم‌دیوارهای مدرسه پر از شعار های‌تو‌خالی‌برای‌جلوگیری از افسردگی‌وخودکشی.
این ادم های تو خالی با مغزهای گچی نمیدانن که افسردگی اصلا از تنهایی و امکانات نیست؛
بلکه از رفتار های پدر و مادر هایی که میقبولونن که تو هیچی نیستی، دیگران شاهزادن تو گدا،دیگران نخبنو و توخنگ ......
یا معلم ها به ادم میفهمونن در اینده جایی نداریم و فقط برای خونه موندن ساخته شدیم  مغزمون از پاره سنگه،دستامون کامپیوتر که هرچی گفته میشه را بنویسیم حتی اگه درست نباشه ،مغز هایمان دستگاه های همیشه فعال برای جواب به‌سوال های بیخود.....
این ها غلطه غلط 
(به ادمی که احساس تنهایی میکنه یا تنهاست نمیگن افسرده) 
افسرده کسیه که حتی باوجود افراد رنگارنگ دور اطرافش به کسی اعتماد نداره‌چون مادرش به اون فهمونده اون بیرون همه گرگن میخوان تیکه پارت کنن ،دوست به هیچ دردی نمیخوره و کم کم بچه هارو از اجتماع دور میکنن و 
به اغوش افسردگی پناهش میدهند...
اری نوجوان ها میدونن افسردگی چیه ولی این ادما نمیدونم  
نوجوانی،بدترین دوره ما میتونه باشه نه میتونیم از خانواده جداشیم نه میتونیم تو جمع‌ انها‌پذیرفته شیم.....
من دنیزم کسی که قلب مغزش را خاموش کرده که مانع رسیدن به بیراهی شم
دنیز اسم واقعی من نیست بلکه هویته منه

دنیز به معنای
د:دوون اوردن در باتلاق
ن:نیاز نداشتن به هیچکس
ی:یاد اور مرگ
ز:زندگی‌در‌مشکل

من دنیزم
.................

نویسنده این پارت:

شوگار🔮)

Shogar🔮)